کد مطلب:90463 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

سفارش امام صادق











شعیب عقرقوفی گوید:

«سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول لاصحابه: اتقوا الله و كونوا اخوه برره، متحابین فی الله متواصلین، تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا امرنا و احیوه.:

امام صادق علیه السلام به اصحاب خود فرمود: از خدا بترسید و با هم برادرانی نیكوكار و محبت پرور، به خاطر خدا باشید، از یكدیگر فاصله نگیرید و همیشه در كنار هم باشید، به دیدار و ملاقات یكدیگر بروید و در مجلس حضور، در احیا و زنده نگهداشتن امر ما (مسئله ی ولایت) بكوشید و یادآور هم باشید.

بدیهی است، اگر فاصله گرفتن و یا در كنار یكدیگر بودن، برای خدا باشد، هرگز واكنش نامطلوبی، در پی نخواهد داشت، چرا كه هر فرد، به وظیفه ی خود عمل كرده و فرمان خداوند را به كار بسته است، بدین جهت از عملكرد خود نگرانی نخواهد داشت. آری هر انسان با شخصیت و بلندهمت، هرگز ایمانش به او اجازه نمی دهد كه بی سبب و بی علت به آبروی دیگری لطمه زند، تا در این راستا منفعتی كسب نماید. او همچنان كه تعرض به آبرو و دارایی دیگران را جایز نمی داند، به رفتاری كه با سیادت و شرافت انسانی، منافات دارد نیز، نزدیك نخواهد شد. از چاپلوسی، مدح نابجا و تمجید بی مورد پرهیز می كند و در برابر آن، از حق گویی و بیان آنچه كه مرضی خداست ولو ملامت كنندگان او را سرزنش كنند ابایی ندارد.

«و لا یخاف فی الله لومه لائم.»

به هر حال پرواپیشه یك انسان معتدل است و در زندگی، موضع خاصی در برابر اعتدال كه مورد رضای خداست اتخاذ نموده و همان را ادامه می دهد. آری اتخاذ چنین موضعی، گرچه از خطر افراط و تفریط به دور نبوده و عزیزالوجود است، اما به ندرت وجود استثنایی آن، در جامعه مشهود است و این همان راه و روش پارسایان و

[صفحه 530]

پرواپیشگان می باشد. مردی از احنف بن قیس پرسید، چگونه به ریاست و سیادت قبیله ات رسیدی، با اینكه شرف خانوادگی و حسن اخلاق تو، از آنها برتر نبود؟ از طرفی چهره زیبایی هم نداری كه موجب جذب آنها به تو باشد؟ احنف با هوشیاری و متانت گفت:

«تركی من امرك ما لا یعنینی كما عناك من امری مالا یعنیك.»:

علت سیادت من بر قبیله ام، عدم تعرض به اموری كه به من مربوط نبود، بوده، همانگونه كه تو در این امور تعرض نمودی.

یعنی در امور دیگران، نابجا دخالت نكردم، به عكس تو كه در كار دیگران دخالت می كنی. سیادت بر قبیله ام از آنجا به دست آوردم كه از تعرض به شخصیت دیگران، خودداری نمودم و بالجمله، خلاف خصلتهای تو، در من، موجب سیادت و آقاییم گردید.


صفحه 530.